روزجمعه همراه خانواده رفته بودیم کنار یکی از سدهای اطراف زنجان یک اتفاق جالبی رخ داد که حیفم آمد که آن را اینجا منعکس نکنم . همراه با پسرم که در کلاس اول ابتدایی است. رفتیم تپه های اطراف زنجان که پس از مدتی خسته شد و تصمیم گرفت استراحت کند و در این استراحت تصمیم گرفت آجیل بخورد و اولین سوالی که ازمن کرد این بود که پوسته های تخمه را کجا بریزد ومن نیز برای اینکه توضیح اضافی ندهم و یا آن را گمراه نکنم یک دستمال کاغذی دادم تا آشغال ها را توی این ریخته و به من بدهد . البته در داخل شهر نیز همیشه آشغال خوارکی هایش به من می دهد یا خودش به ظرف آشغال می ریزد