گلجیک

فرهنگّ جامعهَ مدیریتَ روانشناسی وکوهنوردی

گلجیک

فرهنگّ جامعهَ مدیریتَ روانشناسی وکوهنوردی

(رکورد ایرانیان)(۱۲*۱)(جو گیری)

درانتخاب عنوان خیلی مردد بودم واقعا نمی دونم چه عنوانی را انتخاب کنم  

ولی واقعیت این است که اسفند ماه همه چیز غیرعادی می شود .بازار شلوغ می شود مغازه ها تند تند پر و خالی می شوند ما دراین یک به اندازه دوازده ماه دیگر بسیاری کارها انجام می دهیم  

که بعضی را من اینجا می نویسم.  

۱.خرید های مهم سال را تواین زمان انجام می دهیم با شتاب و عجله وگران مانند لباس ؛کفش؛ماشین ؛طلا ؛فرش؛...... 

۲.به اندازه یک سال مهمانی می رویم . 

۳.به اندازه یکسال مهمانی می دهیم. 

۴.به اندازه یکسال  آجیل؛شیرینی؛میوه؛و... می خوریم. 

۵.به اندازه یک سال پز لوازم جدید رامی دهیم. 

۶.به اندازه یکسال حرص می خوریم. 

۷.به اندازه یکسال حسودی می کنیم. 

من هستم چون می خوانم راههای ابرازوجود

در فیلم مارمولک عبارت خیلی جالبی بود تحت عنوان( راههای رسیدن به خدا زیاد است )که موجب شده این اصطلاح همیشه درخاطر من بمونه لذا می خواهم امروز ازآن سوء استفاد ه کرده و عبارت جدید ابداع کنم  

راههای ابراز وجود 

بصورت خودمانی یا درجلسات یا درجمع خانوادگی یا درمحل ؛شهر؛مدرسه ؛اداره هرکسی به نحوی می خواهد ثابت کند که هست و وجوددارد واین وجود داشتن به انحای مختلف می باشد که عبارت از: 

۱.مبارزه ۲.زندان ۳.شهادت ۴.جانبازی۴. فداکاری ۵.ریاست ۶.مدیریت ۷. سخنرانی ۸. خالی بندی  

۹.وزارت ۱۰خشنوت ۱۱. محبت ۱۲رعایت اخلاق و ادب۱۳.خوش لباسی و شیک پوشی۱۴.تواضع وفروتنی۱۵.غروروتکبر۱۶.ثروت ۱۷.خانه و ماشین  گران قیمت۱۸.قدرت و زور ۱۹.تزویر وریا    

۲۰.نویسندگی ۲۱.خوانندگی۲۲.مدرک تحصیلی 

امیدوارم بقیه موارد دربخش نظرات شما عزیزان اعلام گردد 

من خودم سعی می کنم با خواندن برای خودم اثبات کنم که هستم 

  

چها رشنبه سوری

من متولدسال ۴۵ هستم درنتیجه درسال ۵۷ حدود ۱۲ساله بودم وخاطرات مربوط به چهار شنبه سوری سالهای ۵۷-۵۰ دقیقا به خاطر دارم. هنوز هم از فلسفه وعلت آن دقیقا مطلع نیستم. ولی نحوه برگزاری آن با الان خیلی تفاوت داشت آپارتمان خیلی خیلی کم بود وخونه ها دارای یک طبقه بودند. 

روز چهار شنبه سوری خانواده ها مقداری ترقه (دست ساز که خودشان درست میکردند یا می خریدند)و فشه فشه تهیه میکردند و عموما پشت بام می رفتند. و پدرومادر و بچه ها دور هم جمع می شدند آتش مختصری درست میکردندبا صفا و صمیمیت مشغول فش فشه بازی می شدندنه کسی مجروح یا زخمی می شد نه صداهای ناهنجار بود نه آتش سوزی  

بدون شک علل وعواملی منجر شده این برنامه بی خطر و شاد اکنون یک مراسم استرس زا برای مسئولان- خانوادههاشده است  

سلام آشنایی

سلام  

سلام بر خودم  که اولین کسی هستم اولین مطلب را می خواهم سلام بردوستانی که ممکن وارد وبلاگ شوند 

اینجا  محل گفتگو ها‘دردودلها ‘شادی و غصه های من است .که بدون مزاحمتی و با فراغ بال میتوانم بنویسم عقده ها یم را خالی کنم.ازخاطرات گذشته ‘ازمشاهدات روزانه واز هنجارهاوناهنجاریها‘ازگذشتها‘خوبیهاوبدیهاازفرصت ها و تهدیدها بنویسم شاید کسی ازآن استفاده کند ویا مرا راهنمایی کند برای اولین کافی است